måndag 17 oktober 2011

پس كو عدالت و انصاف تو؟

خدايا، پس تو کجائی؟ می‌بينی چی داره به سرمون می‌ياد؟ پس كو عدالت و انصاف تو؟ شايد تو هم به ما كه آزارمون به مورچه‌ای نرسيده، داری ظلم می‌کنی؟ آخه چرا نتونستی ببينی که ما زندگی آروم و شادی داشته باشيم؟ تو زندگی ما رو از هم پاشيدی! تو ما رو بدبخت کردی!"...جوان عزيز، شايد تو هم در شرايطی باشی که خدا را باعث و بانی بدبختی‌های خودت بدانی و حتی او را سرزنش کنی! اما بخاطر داشته باش که خدای نيکو و پرمحبت و پرقدرت ما که عيسی مسيح او را بطور کامل عيان و آشکار کرد، می‌تواند حتی از مشکلات و چيزهای بد و ناخوش‌آيندی که در زندگی تو وجود دارد استفاده کند و چيزهای خوب و زيبا پديد آورد. وقتی به گلهای قشنگ و رنگارنگ نگاه می‌کنيم، متوجه می‌شويم که آنها از داخل گِل و کود بيرون آمده‌اند! پس خدا می‌خواهد و می‌تواند که اينچنين در زندگی ما کار کند.

آيا بهتر نيست که چشم خود را از مشکلات و آنچه در زندگيت بد و تلخ و ناراحت‌کننده است برداری و به عيسای مسيح، ظاهرکنندۀ خدای واقعی، که سرشار از محبت الهی است اعتماد کنی؟ او برای آمرزش گناهان ما بر صليب قربانی شد، اما پس از مرگ، از مردگان قيام و رستاخيز نمود و زنده است. عيسی مسيح زنده، درد و غم و گرفتاری‌های تو را می‌بيند و صدای تو را می‌شنود. پس او را بخوان و به او اعتماد نما. در انجيل عيسی مسيح می‌خوانيم: "هر که بر او توکل کند، سرافکنده نشود . . . هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد يافت"
(روميان 10: 11 و 13).

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar